| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
نامت را چه بنویسم
تا که می خوانیم
با هر نفس ات پر پر بشود جان من
می نویسم ات.. جانان.... ،
می بینی باز دلتنگی هایم
پیله کردن به آغوشت
که پروانه شوند....،
یک بوسه فقط.. بر چشمهایت..
که پرتگاه پرواز من است
آتشی در دل من
گلستان بشود..،
جانان.... ،
تا چشمهایت.. یک عمر گذشت به من..
سمیه میرزایی
دست بر چانه می زنی !!!!
من حل شده در احساسم
معمایی نیستم که
مرا دریابی
محمد رضا درویش زاده
بیا تا صبح هایم را
با تو به خیر کنم،
بگذار صبحِ حضورت را
فرجی شود.
سعید فلاحی
همچنان در پاسخ دشنام می گویم سلام
عاقلان دانند دیگر حاجت تفسیر نیست
باز اگر دیوانه ای سنگی به من زد شاد باش
خاطر آیینه ی ما از کسی دلگیر نیست
فاضل_نظری
دیگر رویایی ندارم
و خیابان های ذهنم
همه از تردد تنهایی دلگیرند
زنی
که دست هایش را برای روز مبادا کنار گذاشته
و قلبش را به حراج می گذارد
موهایش را به خیریه می بخشد و
تنهایی اش را زیر پلک هایش چال می کند
دردش واگیر دارد
و تو که روحش را جویده ای
و دست از سر استخوانش بر نمی داری
هرگز نخواهی فهمید
زن هایی که در آشپزخانه می میرند
و در آتش دفن می شوند
و ققنوس وار از خاکستر زاده می شوند
جمعیتی رو به ازدیادند
در ایستگاه قطار منتظر نیامدنم بمان
قطار ها دیگر به ایستگاه ها وفادار نمی مانند!
"روشنک آرامش"
من انگشتانم را با این آتش ممنوع سوزانده ام
ای بهشتی که صدبار یافته و بازت گم کرده ام
چشمان تو یعنی 《په رو》
یعنی سرزمین هند دلخواه من...
آخر هفته که شد، جادهی بیخیالی را بگیر و دور شو
آن قدر دور که دست هیچ دغدغهای به دلخوشیهایت نرسد...
(نرگس صرافیان طوفان)