یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

وقتی خطر، بیخِ گوشهایِ خاکِ بی صاحب

وقتی خطر،
بیخِ گوشهایِ خاکِ بی صاحب
خمیازه می کشد
و تشرِ سست
در تیغِ غلاف شده، می تُرشد
و جرئت ادعا
جراحتِ همیشه ی جمعه هاست
و ایمانِ عامی
آمین گاهِ دعایِ امامِ امّی است
و خونِ بی بها
می جوشد وهیچگاه آه نمی کشد
و شعلۀ آتش
بی شرمی را، برشته نمی نماید
و شکمِ بی نان
قرائتِ قرآن را قورت می دهد
و پینۀ پیشانی
پردۀ پژواکِ گناهان گزاف است
آنگاه خون بس
ته ماندۀ خاک را،
به تاراج تبه کاران می دهد

وقتی صداها
تا اجازۀ صدور به صف شده اَند
و غرورها
در غیبتِ غیرت چون حبابِ کف
و هوارِ درد
به منزله ی بیماریِ هاری است
و وقاحت
وقعی به شعورُ شرف نمی گذارد
و دروغ
دروازۀ عبور از دو رویی هاست
و قداستِ انسان
زیرِ قدم هایِ قدرت بی قیمت و،
جانِ آدمی
جولانگاهِ بوالهوسیِ حرامیان است
و سکوت
سیرۀ سیاست پیشه هایِ سفیه و،
سیاست
سایه ی، سیاه اندیشانۀ فقیه است
و حرصِ حکومت
هراسناک ترین حریفِ زندگی ست
آنگاه خون بس
تمدنی هزاران ساله را
به تاراجِ تبه کاران می دهد

بیندیش، درمان
در دهانِ دریده ی خودِ درد است
و تخمِ رهایی
در زهدانِ آزادگی ریشه می دواند
و امیدِ خسته
در میقات خرد و خون نفس می کشد

امیر ابراهیم مقصودی فرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد