یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تمام حسرتم این است، دیر فهمیدم

تمام حسرتم این است، دیر فهمیدم
به پای آنچه نبود عاشقانه جنگیدم
.
تو سازِ کوک نبودی و من برای دلم
برایِ بودنِ واهیِ عشق رقصیدم
.
هزار مرتبه تندی و غم، و تلخ شدن
هزار مرتبه با روز باز بخشیدم
.
چقدر نعره زدم، لَنگِ بوسه‌ات بودم
چه مفلسی شده بودم، به خواب بوسیدم
.
کجاست شعله‌ی عشقی که اعتمادم شد؟
به غم کشید مرا، سرد شد، و لرزیدم
.
صدایِ غم زده‌ام؛ پشتِ گوشِ کم شنوا
چقدر دورم ازین قربِ غرقِ تردیدم
.

حسین الهیاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد