یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هرگز ندیده دمی به سر من کسی کلاه

هرگز ندیده دمی به سر من کسی کلاه
با اینکه دوخته اند برایم بسی کلاه

با خویش بسته به جد نگذارم تمام عمر
نه بر سر خود و سر خام کسی کلاه


علی اکبر نشوه

آن دلبر خوش قامت مارا بدهید شعر شکایت

آن دلبر خوش قامت مارا بدهید شعر شکایت
از ما که گذشت، جان که ز تن رفت نهایت
زلف سیه و روی سپید، پر ز حلاوت
گویی که به شب ماه دهد بوسه، طراوت
زان خنده ببین گشته سحر، سرخ خجالت
خون دل خود خورده ازآن لب به غرامت
زان عید کند وقت خزان، باغ شکایت
آغوش کشد عید، خود هنگام اشارت
شمع دل ما سوخته، نیمش شده قامت

مستیم و ز جامش بزنیم می به سلامت
من شهره عشقش شده تا روز قیامت
بر گور نویسید که دل داده به غایت

فاطمه الهی شیروان

از این وارونه گردان دنیا

از این وارونه گردان دنیا
که چشم و دل شده حیران دنیا

من و تو نقطه چین اول عشق
بود این قصه تا پایان دنیا


فروغ قاسمی

گل یاس سفید خونهٔ من

گل یاس سفید خونهٔ من
تو فرصت سازی ای گل پونهٔ من

منم عاشق که فرصت سوز عشقم
چه سازی با من ای دیوانهٔ من


فروغ قاسمی

ژاله آسا گریه کردی بهر من

ژاله آسا گریه کردی بهر من
تا نگویی از جدایی‌ها سخن

من کجا و دوری از ماه شبم
تو مرا روحی و جانی در بدن

فروغ قاسمی

به سرچشمه شتابید در این چشمه شرابی ست

به سرچشمه شتابید در این چشمه شرابی ست
ز ساقیش مگویید که سرمست و خرابی ست

به میخانه درآیید که از کعبه نیاید
که بی رنج طوافش بهِ هر جرعه صوابی است

در این میکد ه بزمی ست طرب نوش سخایی است
اگر پیر بنوشد به سحر مست و شبابی ست

که سر کرده ی رامش به طرب داده نوایش
و هر موی نوایش به دستان ربابی ست

بچرخید در این باغ که سر مست نسیم است
به گل سینه سپارید که سرشار گلابی ست

به عشق خرده مگیرید به دل راه مبندید
به پروانه مگویید که این خواب و سرابی ست

شب و موی پریشان دل و خلوت مهتاب
تو و ماه دل آرام چه افسوس حجابی ست


عباس رحیمی