ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گرفتم که دنیا به یغما گرفتی
گل از باغ و رونق ز صحرا گرفتی
گرفتم که سبز از صنوبر ربودی
زمین و زمان ،آسمان را گرفتی
همه شادمانی ز دلها زدودی
درخشش ز هر روی زیبا گرفتی
به شمشیر از کهکشان خون چکاندی
به کشتار،گفت از زبانها گرفتی
گمان کن که با ظلم و با زور گفتن
همه پهن گیتی، به تنها گرفتی،
گرفتم که از خاک تا ماه و خورشید
به نوعی ز یزدان یکتا گرفتی
..ز شب امن و ارامش و خواب بردی
سحرگاه،از صبح فردا گرفتی
چه سودت جهان را به ما تلخ کردی
ز چشمان ما خواب و رویا گرفتی
گمان کن که این آرزوی نشد را
توانستی و بود و یکجا گرفتی
ستمگر به جز آه و نفرین نبیند
چه سودت اگر کل دنیا گرفتی
عبداله خدابنده
بودن کنار تو حال مرا خوب میکند
روح مرا به هلهله، مجذوب میکند.
هر تلخی و غمی که ز دور جهان رسد
شیرین لبت به بوسه ای محبوب میکند .
بوی تو بر غزل که نشیند چنانکه گل
هر واژه را کرشمهی مطلوب می کند
تک خال لب که رو کنی ای پادشاه دل
سر را به باختن به تو مصلوب می کند
گفتم که چیست عشق که تلخ است و شکرین
شوری ست از بهشت، که مرعوب می کند
گفتا که نیست شرح و بیانش به واژه ها
احساس را چه واژه ای مکتوب می کند
از عشق جز بلا و غمت ،نیست حاصلی
هر دل که فتح کرد، لگد کوب میکند
با عشق، راحتی و خوشی سازگار نیست
دل را که برد ، این دو سه سرکوب میکند
اما بدان عزیزتر از جان، که عشق تو
تلخ است و باز حال مرا خوب میکند....
عبدالله خدابنده
بودن کنار تو حال مرا خوب میکند
روح مرا به هلهله، مجذوب میکند.
هر تلخی و غمی که ز دور جهان رسد
شیرین لبت به بوسه ای محبوب میکند .
بوی تو بر غزل که نشیند چنانکه گل
هر واژه را کرشمهی مطلوب می کند
تک خال لب که رو کنی ای پادشاه دل
سر را به باختن به تو مصلوب می کند
گفتم که چیست عشق که تلخ است و شکرین
شوری ست از بهشت، که مرعوب می کند
گفتا که نیست شرح و بیانش به واژه ها
احساس را چه واژه ای مکتوب می کند
از عشق جز بلا و غمت ،نیست حاصلی
هر دل که فتح کرد، لگد کوب میکند
با عشق، راحتی و خوشی سازگار نیست
دل را که برد ، این دو سه سرکوب میکند
اما بدان عزیزتر از جان، که عشق تو
تلخ است و باز حال مرا خوب میکند....
عبداله خدابنده
زیباترین سروده، به موجِ ترانه ام
رنگینکمان ترین نفسِ عاشقانه ام..
سرشار واژه های توشد قطره های شعر
تنها تویی ترانهی نابِ زمانه ام
عبداله خدابنده