ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ای پیرِ به بدنبال عصا، تا ته بازار رسیدی
آن مست طلب کرده ی خَمّار ندیدی
زین سو بنگر، تا رخ عیار بیابی
از پرده برون آی، که دوار بیابی
دستان علم کرده دلدار ببینی
دستان بلند کرده بیمار ببینی
آذر بزن آواز که آتش بنشینی
دنیا چه ثمر در گذر عمر نشینی
چون زاغ کند قار چو در فکر بهاری
یکباره بزن ساز، که آوار رسیدی
بی پرده بسوزی که دیدار رسیدی
عمر دگری باید و زنهار رسیدی
هر عمر و هر آهنگ فدای جبروتش
اندر فلکش یک دلِ بیدار خریدی
از سوزش آتش جگرم دار بیاورد
صد بتکده بر دار که پندار دریدی
سید علی موسوی
باز آمدم، باز آمدم، از کوه و گلزار آمدم
در دل نگر، در دل نگر، با شوق بسیار آمدم
مست آمدم، مست آمدم، از عشق سرمست آمدم
از هر چه بود آزاد شد، تا من به دیدار آمدم
آن سو روم، آن سو روم، در بحر عشق او روم
جانم بخوان، جانم بخوان، کز عشق بیمار آمدم
من مرغ عشقش بودهام، در باغ وصلش سودهام
بیپر شدم در آسمان، تا اینچنین خوار آمدم
من شمع جمعم ای پسر! نه ذره خاکم مختصر
پروانهوار از شوق او، گردنده و دوار آمدم
ما را به ظاهر کم نگر، در باطن ما درنگر
از عرش اعلا تا به خاک، با صد گرفتار آمدم
از هر دو عالم برترم، وز نه فلک بالاترم
از بزم جانان مست و شاد، سوی گل و خار آمدم
دلدار در خانه نشست، جانم ز عشقش مست مست
بیخویشتن، آشفتهحال، در کوی او یار آمدم
الناز عابدینی
غم
نرم نرمک فرو میریزد از شانه هایم
و من
همان ستاره ای میشوم
که سفر میکنم تمام کهکشان را
برای بوئیدن تو
میشوم همان بیدی
که برای یافتن رد پایت
با قامتی خمیده
زمین زیر پایت را
ذره ذره کنکاش میکند
خانه ای که میشناخت نامت را
دیگر احساس نمیکند
گرمی بازدم هایت را
از دیوار های خانه میپرسم نشانت را
و تنها،
صدای خس خس گلویم را
تقدیم من میکنند
سایه ای میلغزد از بام
و یاد شمایلت را میدزدد از خاطرم
و آن را هدیه به باد میدهد
تا همسفرش باشد
و من را به تمنای تو لبریز کند
میگویمش که نبارد باران
که با آمدنش
میشوید آن غباری
که از سر گیسوی تو
نشسته بر راه
فریاد میزنم
تو را میخوانم
و صدایم را
پیشکش امواج زمان میکنم
که تا ابدیت از صدای تو لبریز شود
و من تنها تو را میخوانم
و تو را تا آن زمان تکرار میکنم
تا مرگ بی هیچ شکی
مرا در آغوش بگیرد
مهدی مزرعه
پیراهنت را که باز میکنی
ماه پشت ابرها پنهان میشود
و شب،
تنها تن تو را میشناسد…
گلناز توکلی بهروز
گل گندم تویی من دانه جو
تو سروی همچو شمشادی منم مو
منم خشکیده در ویرانه غم
تو سرسبزی تو داری ساقهای نو
فروغ قاسمی
منم در غربت و دورم ز یاران
چو یوسف در ته چاهی به زندان
به خاکستر نشینی تا کی و چند
منم افتاده بر خاک ای سواران
فروغ قاسمی