یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تاوان سنگینی داشت

تاوان سنگینی داشت
عشق من وتو
تنهاوافسرده شدم
دراتاقی حبس
که دیوارهامرا درهم شکستند
استخوانهایم فریادمی کشند
ای عشق نافرجام
چرا اینقدردشمنی بامن


سید حسن نبی پور

ضربان قلبم

ضربان قلبم
بایادتوتندترمی زند
نباشی
ازحرکت بازمی ایستد
ومرگ مراخواهدبرد

سید حسن نبی پور

بانگاهم به تو

بانگاهم به تو
چشمانم بارید
اشک هاواژه ها شدند
برای شعر


سید حسن نبی پور

پاییز بساط پهن کرده

پاییز
بساط پهن کرده
درسوگ برگهایی
که آه می کشند
انتظار  بهار  را


سید حسن نبی پور

بهار و تابستان هم زیباست

بهار و تابستان
هم زیباست
زیبایی که من در چهره پاییز
دیده ام بی نظیرست


سید حسن نبی پور

از پروپا افتاده ام

از پروپا افتاده ام
مثل درختان درپاییز
وقتی برگهایشان
طعمه ی بادشده اند


سید حسن نبی پور

هرآدمی آرزودارد

هرآدمی آرزودارد
یک نفر داشته باشد
متفاوت ترازبقیه
والا بقیه
که همه جوره هستند

سید حسن نبی پور

آن لحظه که دست من

آن لحظه که دست من
قرارگرفت برمحیط گردنت
آغازشب بود
ومن باندازه مساحت دنیا
درحصارآغوشت
دربزرگترین شب سال
خوابی راهمچون
اصحاب کهف
به روز رساندم
افسوس که خاطراتمان
درسیاهی شب
طعمه ی زمان شد


سید حسن نبی پور