| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
درِ خانهات به دریا باز میشد
و دریا
خانهی من بود .
یکبار به آب زدی وُ
عمریست پیِ تو میگردم .
"رضاکاظمی"
کاش ...
کاش در خانه خود نشسته بودیم و
هوای سفر نمیکردیم
جادههای دنیا
از کف دست تو میگذشتند
به موهایت که دست کشیدی
ما در تاریکی گم شدیم !
"رسول یونان"
با من حرف بزن
مثل یک پیراهن نارنجی با روز
مثل وقتی که ابر
صرف شستن یک سنگ می کند ..
مثل وقتی که صرف ِ همین شعر می شود
با من حرف بزن
مثل یک بازی در وسط تابستان
و به چیزی فکر نکن ..
"غلامرضابروسان"
هرچه دلت میخواهد نگاه کن.
"علیرضا روشن"
میان من و آدمها بست .
"لیلاکردبچه"
و در آغاز کلمهای نبود
تا نسبتم را با تو مشخص کند
با اینحال راه افتادم شانهبهشانۀ مردی
که کسرۀ نسبت به هیچجایی نداشت
و همیشه از جیبهایش بوی بلیت یکسره میآمدآن روز هم که دستهایم را
رو به مقصد نامعلومی تکان دادم
کلمهای نبود
تا بدانم نامِ وضعیّتِ روحیام چیست
با اینحال میدانستم خداحافظی کلمهایست
که نسبتِ مرموزی با دست دارد
به خانه برگشتم
دستهایم را شستم
حالم امّا بهتر نشد.
"لیلاکردبچه"

دلتنگ آغوشت...حتی سرد..
من به تنهایی زیرپوستی یک اسکیمو ایمان دارم..
تنها اوست که..
قدر یک آغوش سرد را هم میداند..!
"هومن شریفی"
