| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
می ایستم پای تـ♥ـو با جان و تنم مـ♡ـن
پامیگــــــــــــذارم روی قلب آهنم مـ♡ـن
یک عمر-تنگاتنگ-بــــــــــــوی بودنت را
حس کرده ام بین تن و پیراهنم مـ♡ـن
ازکودکی باخویش گفتم "عاشقی کن"!
خواندم الفبـــای تـ♥ـو را در دامنم مـ♡ـن
ای شمع..!میخواهم کــــــه رازی را بگویم؛
از بوسه ی دیشب به این سو..روشنم مـ♡ـن
دریا تـ♥ـویی،صحرا تـ♥ـویی،جنگل تـ♥ـویی،تـ♥ـو
ماهی مـ♡ـنم،آهو مـ♡ـنم،تیهـو مـ♡ـنم،مـ♡ـن
در بــــــــــــــــــــاز بود و آسمان پروانه بازار
اما مگر از این قفس دل میکنم مـ♡ـنϻ؟
مهدی فرجی
تماس برقرار کردن با کسی که رهایت کرده
کار پرمخاطره ایست...
هرکاری هم بکنی باز درماندگیات آشکار میشود...
می توانستم مشتی گندم باشم
که جیره ی روزانه ی پرنده ای را کفایت می کند
یا جرعه ای آب
که گلوی زخمی گلها را تر می کند
اما افسوس هیچ نشدم
انسان ماندم ؛
کوتاه ترین درنگ آفرینش
اندکی خاک ، زیر پای آدمی
اندکی خاک ، پراکنده میان بادها
::. شیرین فروغان
هیچ بیشه ای بی خاطره نیست
از هم آغوشی با بادها
و هیچ جنگلی عاشق نشده
مگر با بوسه های باران
تنها منم
که زنده مانده ام
در هوای تو
بی آنکه بپیجد
نفس هایت
در نفس هایم ...
#احمد_شاملو
وقت آن کس خوش،که چون برق از گریبانِ وجود
سر برون آورد و بر وضع جهان خندید و رفت