یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

میروم از شهر تان دیگر نمی یابی مرا

میروم از شهر تان دیگر نمی یابی مرا
بعد این بدبخت بیچاره نمی خوانی مرا

درد غم ها را کشیدم در فراقِ شهر خود
از چه گوید این دلم هرگز نمی دانی مرا


من به هر قیمت که شد بودم ولی دیگر نشد
از غریبی میروم دیگر نمی یابی مرا

هر چقد من خواستم باشم ولی هرگز نشد
من که رفتم با هزاران غم نمی شانی مرا

بر شکوفایی تو من هم کار کردم پس چه شد
در کناری خود نمیخواهی تو خوشحالی مرا



این بماند در دلِ تاریخ من یک خاطره
یک زمان شاید بدانی غم تماشایی مرا

سجاد اوسیانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد