یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

جارو زدم آب پاشیدم گفتم شاید میایی

جارو زدم آب پاشیدم گفتم شاید میایی
در پرده عشقت زدم با ساز دل نوایی

گر بینیم نشناسیم آه و فغان و افسوس
سوزانده‌ای از بس مرا در آتش جدایی

ریزم ز شوق دیدنت الماس اشک دیده
خندی به من کی باشد این اشک تو را بهایی

گفتم میان این همه آدم نمای بی روح
شاید دهم قلب تو را با اشک خود صفایی

در زندگی باشد تو را صدها شعار و فریاد
اندر عمل ویرانگر صد لانه وفایی

به بنده‌ها راز دل غم زده‌ام نگویم
زانکه بود مرا به دل مهرآفرین خدایی

فروغ قاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد