یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به زلفش باز نشناسد، دل شوریده از ما را

به زلفش باز نشناسد، دل شوریده از ما را
اگر از دل شکایت میکنی هردم سحرهارا

به دست آرد لب لعلش، شکرخندی زجام تو
که من خو کرده ام برتو، شکرخندِ هم آوارا

زوصف مست او گفتم، سخن هارا چنین باره
چوآب چشمه ای شستم، سرشک یادشیدا را


سمرقند و بخارا را ، کنم کندوی جادویش
به چشم آهوان سازم ،سیه چشم فریبا را

چوخواهم روی جانم را، زدیده خون کنم جانا
اگر بختی نیندازد ، نظر بر روی زیبا را

دو چشم از آهوان دارد، از آن آهوی مشکینم
که همچون نرگس چشمش به تیرانداز شهلا را


امین طیبی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد