ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در شبی
رو به سحر ، چشمانم
راه را لای اذان پیچید و ، عطشم گفت مرا
قدحی گو ، هوا بارانیست
و جهان جمله ی اضداد ، ولی عرفانیست
متحیر گشتم
اندر آن گوشه ی محراب ، بوسه ای بر خال تربت زدم و ، تیر صیاد مرا محرم کرد
فورانم ، لیکن
ارغوانی شده ام هست تر از شیدایی
و پر از رقص شکیبایی و شمس
با عنایت در ضمیرم ، واژه را میچیند ، و دلم دامنه ای ...
فرهاد بیداری