ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دلم کوچ کرد وقتی فهمیدم
خدا پدرم را برای سرزمین دوری آفریده بود
و مادرم را برای
روشنائی بهشت
و تورا
برای واژه ی مرکب دلتنگی
تا 365 معدنچی در دلم
مدام زمین و زمان راحفاری کنند
دلم کوچ کردوقتی فهمیدم
عقربه های ساعت
در زمانهای زنگ دارمی خوابند
و از اقتضای طبیعتشان
نیش می زند
و موریانه های لاکردار
با آرواره های سوزناکشان
یکی یکی خاطره ها را می جوند
برای زوال عقل
تا تمام راههای منتهی به مغزم را
مسدود کنند
دلم کوچ کرد وقتی فهمیدم
در قمار عشق
تنها برنده ی گلهای کاغذی نگاهت بودم
که بیهوده
دفترچه شعرم را
اینقدرحجیم کرده است
جشنِ موفقیت هایت را
زودتر بگیر
تا فکر می کنی
لبخند رضایتمندی
از صدای قطعه قطعه شدنِ احساس
زیباترین سنفونی تسلای توست.
مجیدفربد