یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من عاشق ایرانم و با آنکه دورم از وطن

محمود افغان هستم و راهی ایران گشته‌ام!
نادر شدی ای یار من ؛ ویران ویران گشته‌ام!

کابُل مرا طاقت نبود. از ترس شمشیر شما؛
در هند میجویی مرا با آنکه بی‌جان گشته‌ام!

افغانیم افغانیم یک قوم ، یک ایرانیم...
رحمی بکن بر جان ما با آنکه زندان گشته‌ام!

شاهی مرا لایق نبود ؛ باشد اسیرت میشوم...
دور از تمام مُلک تو ، مثل یتیمان گشته‌ام!

در حسرت آن تاج و تخت ؛ از مُلک نادر لااقل.
خشخاش میکارم که من ،جزو خماران گشته‌ام!

ای کاش میفهمیدی‌ام. با چشم‌های غرق‌خون
در حسرت آغوش تو؛ در کوهساران گشته‌ام!

من عاشق ایرانم و با آنکه دورم از وطن
یک قوم در این خطّه‌ام. مجنون یاران گشته‌ام!


درمانده‌ام از روی تو ، در حسرت گیسوی تو
ای کاش میبخشیدی‌ام. اشکم که باران گشته‌ام!

متین رضائی عارف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد