یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

قلم خلع سلاحم کرده امشب

قلم خلع سلاحم کرده امشب
نمی‌داند، نمی‌داند
چه آشوبی است
در کاغذ
که جان را داده‌اند

این واژگان بی‌سر و سامان
در مسلخ
چنان می‌کوبد
این بغض
از درون سینه‌ام
که قلبم مانده
در آوار یک بندر

همان‌جایی که
مردمِ چشمانم .....سوزانند
در آتش،دود ،تاریکی

نشانی؛ ردپایی، بوی نابی
و شاید "کهنه زخمی"
که سَر باز کرده!
به تکرار
و به تکرار
از غمی آوازه‌خوان

دوباره باز می‌خواند
عجب دنیای رسوایی!


سپیده رسا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد