ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
می ستایم خدایی که عشق را با خلقتت بنا نموده
انتظارش را همچو انتظار مؤمنی بر بانگ ربنا نموده
عشق نیست به جز آن فرخنده روز و زاد روز نگارم
شور و حالی جز نغمه مستانه اش در سر ندارم
عشق ؛ کنج عزلت و عشق بازی با یادِ تو
شکوهی وهم انگیر همچو پادشاهیه مادِ تو
عشق ؛ به حظ رسیدن از شنیدنِ زنگ صدایی
هزاران گُلِ پره شده در زیر پایی
عشق میگیرد رنگ و صورت های بیشماری
گاه کندوی عسل ؛ گاه نیشِ ماری
عشق گاهی آن اشک نوزاد دور از سینه ی مادر میشود
گاهی همخوابی عرفانیه ابراهیم با هاجر می شود
عشق نیست به جز لذت دیدن سقف کویر
به جز من و تو چشم بر آسمان روی سریر
عشق چون تاس مجهولیست در تخته نَرد
قرنها پشت خوابانده از مردانه مَرد
عشق گاهی نمِ طربناک باران بهاریست
گاهی چون عذاب و همچون بلاییست
عشق گاهی جاده هایی عاقبت به هم پیوسته
گاهی با مسیرهای موازی ؛ هم دسته
عشق آن مَنیَت که باید زیر خاک ؛ خاکش کنی
تقدس این موهبت ؛ از لغزیدن ها پاکش کنی
سید علیرضا دربندی
آن شب که تو بودی و من
در کنار پنجره اتاق
رو به آشیانه پرنده منتظر
به تماشا نشسته بودیم
دیدم که ماه پنهان شد
آرزوی شب مهتابی برایم آرزو شد
نور چشم سیه تو
در آن تاریکی شب خاطره انگیز
به مثال درخشش
ستاره آسمان نیاز من بود
بتاب ای ماه مهمانی
بزم عاشقانه من
که تو جایگزین ماه
پنهان شده آسمانی
همه لحظه های تنهایی ام
چهره ماه منیر تو
در خیالم تداعی می کند
خوشا آسمان دل من
که ماهی به تجلی رخ
تو دارد ای ناز کرشمه ات
خریداری چون من دارد
شب آمد و اشتیاق طلوع
ماه من آن را زیبا کرد
ماه شب مهتابی
در درخشش ماه آسمان من
چون افروختن شمع است
در آفتاب روز روشن
دلی دارم همچون دریا
تلاطمی دارد به قدر
موج گیسوان بلند میشی تو
جانی دارم همچون جان پروانه
هر مدت زمان کوتاهش
بفدایت کند بابت روشنایی
شمع شب های عاشقی من
باده کشان ، مدهوش و رقصان
در کوی تو لیکن آواره ام
برقصان این پریشان گیسوی
سیه فام خود
که من نیستم دگر بار ببینم
چون صد جان بدادم
ز کف خود در بر جانان
حسین رسومی