یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

این غروب است که همیشه زیباست، آیا نیست؟

این غروب است که همیشه زیباست، آیا نیست؟
وین طلوع است که به لطفش بودنِ فردایییست

بوی شیرخشک بین وانیل را نمی‌گویی بهشت؟
زن مشکی پوشی که فرنگی توت دارد سرشت؟

بِربِر و بَر بَر ببینی بعد ببینی بی بَری
بر تن و بر بوی بانو ذات زیبنده تری

در غروب و تا طلوع، توی بهشت کارَد سرشت
او کشیدش در بر و شاعر برای او نوشت:


ناخواسته می‌خواهمت
از خواستن می‌کاهمت
بی خواستن می‌بایدت
«تو» تنها می‌آیدت

این کاسته ها شایدت
در خواسته ها بایدت
تا راسته ها زایدت
چپ بِرَوی هم پایمت


شهریار وقف رحمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد