یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

او پلک میزد و

او پلک میزد و
من قلم ،
و آدمهای اطرافم
شعر نوش جان میکردند . . .
انصاف یعنی
به زیر شعرهایم ،
کنار اسمم ،
عکس چشمان تو هم باشد .

#جبارفتاحی_رستا

خاطرت هست که در گوشه‌ی تنهایی خویش

خاطرت هست که در گوشه‌ی تنهایی خویش
می‌نوشتم از تو؟
می‌نوشتم از یاد؟
می‌نوشتم سخن از عشق سراپا پوشم؟
خاطرت هست پریشانی افکار مشوّش شده‌ام؟
که همه ذکر تو بود؟!
که همه رنگ چمن‌های پی کوه دماوند بود؟!
خاطرت هست که چندان گله‌مند از رفتن؟
و سراغ و خبرت را ز تماشگر عرش لاهوت
می‌گرفتم ز جهان ناسوت؟!
خاطرت هست که نامت شده بود
ذکر این حاجی گردنده به دور قبله؟
ز سراپای وجودم شده بودم خسته؟!
خاطرت هست که دیدم در میخانه‌ی عشقت بسته؟
خاطرت هست؟!


فرشید ربانی

بد نیست با ترانه ی باران قدم زدن

بد نیست با ترانه ی باران قدم زدن
زیباست در حوالی ایمان قدم زدن
هر روز سر به زیرشدن سر به راه تر
هر روز پا به پای خیابان قدم زدن
سنگ نه را گرفته و با وزن آفتاب
با حیف و میل بر سر شیطان قدم زدن
شانه زدن به طره ی جنگل نسیم وار
در لا به لای دست درختان قدم زدن
گفتن به کلک و خامه ی باران چکامه ای

با چکمه های سرد زمستان قدم زدن
فانوس زخم عشق گرفتن به دست خویش
در کوچه های خلوت انسان قدم زدن
زیباست از اسارت دنیا رها شدن
با دست پر به نقطه ی پایان قدم زدن

سیدقاسم حسینی سوته

تو راز فصل ها را می دانی

تو
راز فصل ها را می دانی
وقتی پائیز
آهنگ رنگ رنگ موهایت
تابستان
التهاب سرخ لبانت
زمستان
سپیدی شانه های برفی ات
و بهار
قرار با اطلسی ها
در مردمک چشمان توست…

“رسول رضایوف

شب من در تمام تو خلاصه می شود

شب من در تمام تو خلاصه می شود
شب من در نبودت به روز نمی شود
شب من تاریک اما
تو تنها این ستاره
در میان سیل غم ها
تویی تنها راه چاره...


علیرضا رشیدی فرد

و عشق

و عشق
ضدعفونی ترین
محلول این دوران است
تا می توانید
همدیگر را دوست داشته باشید

روزی چندین بار ..

مصطفی نجفی عمران