ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گلدان بلوری ست دلم
که دست عشق
تو را
چون شاخه گل های گزیده
درآن مرتب کرده است
در رنگُ بوئی
که هر پروانه ای را
دیوانه می کند
پرویز صادقی
بعد از تو دیگر
آئینه هم مرا نمی شناسد
در چشم هایم
آخرین تنهائی نشسته است
و من چیزی را که هرگز
گم نکرده ام پیدا می کنم
ماه در اشک هایم
که پر از پایان هاست
و چه کم آغاز
پرویز صادقی
از تو که می نویسم
جزیره ای می شوم
در دل اقیانوس عشق
در احاطهٔ گل هایی
که تو را می بویند
پرویز صادقی
من
بازماندهٔ
شب های بسیارم
زخمیِ دست های بی توئی
در بستر فرداها
پرویز صادقی
لبخند که می زنی
خدا هم زیباتر می شود
وقتی تمام هنرش را
در قدرت زنانگی ات به رخ می کشد !
پرویزصادقی
دلتنگی
راهُ رسم دل ست
تا به تو یادآوری کند
کسی را دوست داری
پرویزصادقی