یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دوستت دارم

دوستت دارم

با عشقی

که بعد از زندگی هم زنده است

و باز

دوستت دارم هایم

برای تو کافی نیست

که تو از عشق هم

طولانی تری


پرویز صادقی

انگشتانم سوزن ُ

انگشتانم سوزن ُ

خیالت نخی ست

که با آن

رویاهای پاره ام را

وصله می کنم


پرویز صادقی

روزها می آیندُ

روزها می آیندُ

می روند

اما تو

بی وقفه پیش روی منی

عشق نمی گذارد


دوری به تو نزدیک شود

پرویز صادقی

عشق

عشق

کتاب نادری ست

به زبان مادریِ عشق

در گنجهٔ چشمانت

پرویز صادقی

از خیال تو که برگردم

از خیال تو که برگردم
زندگی در قفسم می گیرد...

پرویزصادقی

بی تو

بی تو

به شب می مانم

روزی که

آفتابش رفته است


پرویز صادقی

هوایت که می کنم

هوایت که می کنم

به باران می زنم

و با دست های خالی ای که

درجیب هایم گم می کنم

دور از چشم فاصله ها

شانه به شانهٔ قطره ها

تو را گریه می کنم

و از راهِ تنهائی

به خانه بر می گردم

به چاردیواریِ اسم تو

پرویز صادقی

بعد از تو

بعد از تو

در من باغ گریه ایست

که پروانهٔ دلم

باغبانی می کند

و عشق آدمکی می شود

که نمی گذارد فاصله ای

میان اشک هایم بنشیند

پرویز صادقی