ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
وقتی تو میرقصی
جهان پر از آهنگ میشود!
پر از سمفونی هماهنگ میشود!
پر از نور و صدا و رنگ میشود!
و چه بیبدیل است
رقصی که آهنگ میشود!
شبنم حکیم هاشمی
وقتی تو میرقصی
باد میوزد
در سبزهرار
گندمزار
گلزار
که میرقصند در باد
بیحصار!
آشکار!
شبنم حکیم هاشمی
میرقصم
نت به نت میرقصم
نرم و سیال
تمام خطوط را
منحنیها
پیچ و تاب رنگها
جاری نورها
در نقوش معماری
در نقاشی مینیاتور
میرقصم
آنقدر که ذوب میشوم
در رقص نقاشی!
شبنم حکیم هاشمی
جاریتر از آب
پاکتر از خاک
رهاتر از باد
و سرکشتر از آتش
رقص میشود
تمام من!
شبنم حکیم هاشمی
راز یا آواز؟
رازها آواز می شوند!
رازهای دنیا...
رازهایی از تولد, زندگی, مرگ...
جنگ, صلح, آزادی...
عشق, مهربانی...
اندوه, شادمانی...
اینها چگونه رازهاییاند
چنین غیر نهان
که آواز میشوند!؟
آواز می شوند؛
زیرا دنیا دلش از بغض میترکید
اگر رازهایش آواز نمیشدند!
شبنم حکیم هاشمی
صدای آواز پیچیده است
در کوچهباغهای شب!
ماه منتظر است!
پنجرهای باز میشود!
باد میوزد!
و سرریز میشود
عطر یاس و اقاقی و شببو
باد میوزد!
آواز با باد میرود!
میماند عطر آواز
در پنجرهی باز!
و ماه
همچنان منتظر است!
شبنم حکیم هاشمی
تو که شاعر شدی
کلمه از شوق خندید!
خندید و شکفت!
خندید و
گل کرد!
گل داد!
گل شد!
و عطر پراکند
در هوای شاعرانگی!
تو که شاعر شدی
کلمه تابید
بر سکوت تاریکی
و صدا روشن شد!
تو که شاعر شدی
کلمه فریاد شد
در سکوت بغض!
تو که شاعر شدی
کلمه جوانه زد!
رویید!
بالید!
درخت شد!
پر از برگواژهها!
شکوفهریز لحظهها!
به طعم میوههای شعر!
شبنم حکیم هاشمی