ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در جنگل
آواز میخوانم و
آوازم میپیچد
در آواز پرندهها...
حالا من هم مثل جنگل
خبر دارم از راز پرندهها...
شبنم حکیم هاشمی
جنگل در رویا مجسم شد و
در واقعیت جان گرفت
تا جهان خالی نباشد
از روح بکر جاودانهاش
شبنم حکیم هاشمی
به جنگل میروم
و قهرمان قصههایی میشوم
که درختها
در زمزمهی باد
میگویند
شبنم حکیم هاشمی
شهری که
در کنار جنگل گسترده است
آرامش را
در هیاهویش
از یاد نمیبرد
شبنم حکیم هاشمی
کهکشانها
در مدار جاذبه میچرخند و
جهان مست میشود
از سماع رنگ و نور
شبنم حکیم هاشمی
در چرخش شکفتن
به گل نگاه میکنم...
و گل میکنم
گل میشوم
گل میدهم
در چرخش شکفتن
در چرخش کیهانی
شبنم حکیم هاشمی
برف که میبارد
میتوان بر بوم سفید
پاکترین عشق جهان را نقاشی کرد
برف که میبارد
زمین بوم سفید نقاشی میشود
و آسمان نقاشیست
که فقط با رنگ سفید نقاشی میکند
شبنم حکیم هاشمی
به پرواز پرنده
نگاه میکنم...
نگاهم
تا دورترین نقطهی اوج
پرواز پرنده را دنبال میکند...
و حس میکنم که قلبم دارد پرنده میشود
شبنم حکیم هاشمی