ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
درخت عاشق است؛
عاشق خاک
که جانش در آن ریشه دارد
عاشق باران
که بر دستانش میبارد
و آبی که از ریشه در رگهایش میدود
عاشق باد
که لابهلای گیسوان پر از برگش میوزد
عاشق نور
وقتی تنش نور مینوشد
درختی که طبیعت را میپوشد
با شکوفههای بهاریاش...
میوههای تابستانیاش...
برگهای رنگارنگ پاییزیاش...
و تاج سپید زمستانیاش...
شبنم حکیم هاشمی
مجسمهساز،
مجسمهای بساز
از زیباترین انسان
زیباترین انسان میدانی کیست؟
همان که وقتی مجسمهاش را بسازی
آنقدر عاشق است
که ناگهان زنده میشود
شبنم حکیم هاشمی
ستارهای به دو چشمت نگاه کرد و گذشت
اشارهای به دو چشم سیاه کرد و گذشت
ستاره آن شب مهتاب در دریچه شکفت
و از مقابل تو رو به ماه کرد و گذشت
سرک کشید درون اتاق ساکت تو
و سطح آینه را غرق آه کرد و گذشت
ستاره قلب تو را با صدای روشن عشق
پر از تقدس یک قبلهگاه کرد و گذشت
خودش که شوق سفر داشت غرق عشق تو بود
به این دلیل به چشمت نگاه کرد و گذشت
شبنم حکیم هاشمی
در عمارت زندگی
پنجرههای مشبک رنگارنگ
به سمت قصهها باز میشوند
قصههای هزاران ساله
قصههای هزاران خاتون عاشق
قصههای مادربزرگ
که طعم مهربانی دارند
قصههایی که نور
در کلماتشان جاریست،
مثل نور در پنجرههای مشبک رنگارنگ
شبنم حکیم هاشمی
اشیا که نقاشی شدند
جان گرفتند!
چراغ روشن شد
پرده کنار رفت
پنجره باز شد!
دستی تکان خورد
زندگی آغاز شد!
شبنم حکیم هاشمی
نقاش
وسیعترین دشت دنیا!
دشتی سبز
یا دشت کویر؟
چه فرقی میکند؟
هر کدام
رنگی از زندگیست!
شبنم حکیم هاشمی
آرامش
وسعت گرفت تا بیکران
وقتی که نقاش
آبی در آبی
آسمان را ترسیم کرد!
شبنم حکیم هاشمی
طبیعت یعنی
رنگارنگترین نقاشی دنیا!
زیباترین تابلویی که بر دیوار جهان
آویخته است!
شبنم حکیم هاشمی