یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آنــها مــثــل گــوســفــنــدهایــے هســتــنــد ڪــه

آنــها مــثــل گــوســفــنــدهایــے هســتــنــد ڪــه
قــوچــِ پــیــشــاهنــگ هر جــا بــرود او را
دنــبــال مــے ڪــنــنــد، آنــها پــیــش از ایــنــڪــه
فــڪــر ڪــنــنــد، مــے ‌مــیــرنــد !

ﺩﺭ ﮔﯿﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﻗﻀﺎ ﺭﻓﺖ

ﺩﺭ ﮔﯿﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﻗﻀﺎ ﺭﻓﺖ
ﺩﺭ من ﻏﺰﻟﯽ ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺳﺮ پا ﺭﻓﺖ

ﺳﺠﺎﺩﻩ ﮔﺸﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﻏﺰﻟﻢ ﺭﺍ
ﺳﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ ﻋﻘﺮﺑﻪ ﯼ ﻗﺒﻠﻪ ﻧﻤﺎ ﺭﻓﺖ

ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ ﺩﺍﺩ
ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﻪ ﺻﺪﺍ ﺭﻓﺖ

ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﮔﻔﺖ
ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﺷﺐ ﺍﯾﻦ عاشق ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺖ؟

ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺯﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ
ﻣﻦ ﺳﻤﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﺍﻭ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ

ﺑﺎ ﺷﺎﻧﻪ ﺷﺒﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﺯﻟﻔﺖ ﺷﺪﻡ ﺍﻣﺎ
ﻣﻦ ﮔﻢ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﭘﯽ ﮐﺸﻒ ﻃﻼ ﺭﻓﺖ

ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺷﻌﺮ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ
ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺖ؟

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮑﻮﺷﺪ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ
ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻣﺶ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺩﺵ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ ﺭﻓﺖ...

''محمد_سلمانی''

برای کسی که از رنج روحی شدید در عذاب است،

برای کسی که از رنج روحی شدید در عذاب است،
درد جسمانی تمامی مفهوم خود را از دست می‌دهد!


دُچار یعنی ...

دُچار یعنی ...
دو چشم داری اما ؛
حواست چهار چشمی
پی کسی است ... !


#رسول_ادهمی

زندگی همین است

زندگی همین است
به یک گل میماند که شاد و
خندان توی چمن شکفته
میشود یک بز سر میرسد، میبلعدش
و همه چیز تمام میشود !

✍ #آنتوان_چخوف

فردیناند: چرا اینقدر ناراحتی؟

فردیناند: چرا اینقدر ناراحتی؟
مارین: چون تو با کلمات با من حرف می‌زنی
و من با احساسم به تو نگاه می‌کنم...

وحشیان یکدیگر را می‌درند و

وحشیان یکدیگر را می‌درند و
متمدنان یکدیگر را می‌فریبند؛
این است چرخه‌ی جهان ...

به خدا من زنده‌ام هنوز

به خدا من زنده‌ام هنوز
من تا هفت مرگ و
هفت کفن از خواب این جهان
نخواهم رفت.
مگر ما چقدر بدهکار این لحظه‌ایم؟