یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای یوسف کنعانیم

ای یوسف کنعانیم
از من چرا رنجیده ایی
من در میان عاشقان
گرمی بازارت شدم
اول خریدارت شدم
از من چرا رنجیده ایی
آن عاشقان از دیدنت
زخمی بر دستان زدند
از دیدن رویت همی
زخمی بر جانم زدم
از من چرا رنجیده ایی
در سرزمین عشق تو
دیوانه و رسوا شدم
از عشق تو مستی شدم
در جمع مستان آمدم
رقصان و سرگردان شدم
از من چرا رنجیده ایی
جامه دران نام ترا
بردم در ویرانه ها
من در پی عشقی چنین
آواره و ویران شدم
از من چرا رنجیده ایی
دادم دلم از بهر تو
من بیدلی شیدا شدم
در راه عشقت این چنین
مجنون بی لیلا شدم
هر دم به دل گویم همی
ای یوسف کنعانیم
از من چرا رنجیده ایی

شیدا جوادیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد