یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در من تو باید...

در من تو باید نقطه ی آغاز باشی
پر وا کنی یادآورِ پرواز باشی...

خالی مبادا چهره ات آری ز لبخند
باید همان مستانه ی آغاز باشی...

جلدِ همین بام و همین کاشانه باشی
پایانِ اندوه ، شادیِ آواز باشی...

از شُهرتت پیداست آبادی ، آباد
باید دمادم با دمم دَم‌ساز باشی...

اثبات کردی با لبت پیغمبری را
حتماً نباید در پیِ اعجاز باشی...

مستم کنی با باده‌ای از جام لبهات
گیراتر از پیمانه‌ ی شیراز باشی...

لب بسته‌ای چون غنچه‌ای زیبا چرا دوست
عیبی ندارد اندکی هم باز باشی...

من عاشقی را با تو تنها می‌پسندم
باید میانِ شهرِ قلبم راز باشی...

فتحم کن و شهری بساز آباد از من
شاهانه می‌بازم اگر شهباز باشی...

پایان ندارد عاشقی این حیِّ جاوید
پایانِ ما هم می‌شود آغاز باشد...

حسن کریم‌زاده اردکانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد