یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو دیوانگی مرا ؛ فقط دیدی

تو دیوانگی مرا ؛ فقط دیدی
وقتیکه دیوانه بودم
هرچند باعثش
خود، خودت بودی
ولی عوامل دیوانه شدنم را که ندیدی؟
باز دیوانه وار
خر وار
خروار؛
هنوز هم بی محابا؛
و بی عار،
به تو می اندیشم.


حاتم محمدی

شعرهایم‌ نامه‌های بی‌پاسخند

شعرهایم
نامه‌های بی‌پاسخند
نامه‌هایی که
خوانده می‌شوند امّا
به مقصد نمی‌رسند

عشق حقیقتی‌ست
فناناپذیر
بر من از فراموشی سخن مگو
فراموش می‌شوم
هرگز امّا
فراموشت نمی‌کنم

محبوب من
نا ‌امید نیستم امّا
امید ندارم
طعنه بر تیشه‌ی اندیشه‌ی فرهاد مزن
کوه کندن
آسان‌تر از
دل کندن از شیرینی‌ی عشق است
بر من از آرزو سخن نگو
نفس چشمانت
امید آرزوهاست

تنهایی‌ام کتابی ‌ناسروده‌ست
می‌دانم به مقصد نمی‌رسم
مرا بنویس برای خویش
مرا بخوان برای خویش

چشم ‌بر من مبند
تولّدت نزدیک است
عشق، روشنی ‌می‌خواهد
روشنی‌؛ عشق
بهار؛ اردیبهشت
من؛ بوی بهشت

شعرهایم‌
نامه‌های بی‌پاسخند

نامه‌هایی که
بوی تولّد بهشت می‌دهند

ضیغم نیکجو وکیل آباد

در زندگیم یک اشتباه کردم

در زندگیم یک اشتباه کردم
آن هم زندگی بود

محمدحسین جلیل زاده

شعر تو أم

شعر تو أم
بوسه سرآغاز من ست
یک دم بنشین در نفسم ...
شعرتو آغاز کنم

پیروز پورهادی.

باید می دونستم که هر چهل روزی

باید می دونستم
که هر چهل روزی
آدم پاک میشود یا خیر .. ؟
امکان می آید .. ؟
اما نمی‌دونستم که
شانس بزرگ ؛
از سه شانس بزرگ ما آدما ،یکی
یکبار بیشتر به تو نخواهد داد..؟
یارا ...
چهل سال یکبار
یک سرنوشت بزرگ
طالع افتادن به تو ست .
این ها بهانه های بزرگیست که در ما
برای رخ یارا ...کشیده اش به انتظار ...
و آخرش هیچ آمد .....؟


امین دارابی

بودن برای چون منی با زندگی بر عکس بود

بودن برای چون منی با زندگی بر عکس بود
گاهی دلیل منطقی گاهی گمان یا حدس بود

قاضی بگو که جرم من جز جرم خود کشتن چه بود؟
قصاص بایدم اگر روحم چرا در حبس بود؟

صد فال نو گرفته ام اما نتیجه اش غلط
تقصیر طالعم نبود حتی وجودم نحس بود


در صدر درد و مرگ ها گویی که جایم ویژه است
انگار این که زنده ام اوج امید و یاس بود

این دل گناه می کند زیرا که بندش کرده اند
در کنج این محراب هم گویی سرایم نفس بود

چندان مرا شکسته ای گویی هزاران تکه ام
آن ضربه کشت قلب من زیرا که این تن لمس بود

علیرضا دوشیار