یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد

دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد
از عشق زیبایی که او اقرار می کرد

در چشمهایش عالمی عشق و سخن داشت
با شیطنت عشقش ولی انکار می کرد

من محو او بودم ، نگاهش با محبت
گرمای آغوشش به من اصرار می کرد

چون روزه داری تشنه ی حرف و نگاهش
بودم ، که با هر حرف او افطار می کرد

گفتم : بگردم دور تو ، مه پاره ی من
با عشوه هایش دلبری در کار می کرد

من دوستت دارم عزیزم تا همیشه
این جمله با احساس هی تکرار می کرد

با دستهایش دل بدست آورد و دل برد
دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد


محمدرضاحلاج

توبه کردم از تو

توبه کردم از تو
اما گرگ را، توبه کردن مرگ بود
رد پایت را گرفتم
خانه ات را یافتم
پشت کوه درد بود...
گوشه چشمی از کنار پنجره میدیدمت
ای دریغا،
رنگ چشمان و اجاقت سرد بود...
در مسیر تند باد سرنوشت،
سرگذشت عشق ما،
در چنگ باد،
همچو رقص برگ بود
در زدم با دلهره در آرزوی وصل تو،
اما چه سود؟
رنگ رخسارت نشان از جور یار
با کهربا همرنگ بود
آه ...
باز هم دیر آمدم ای نازنین
در نگاه مهربانت
عاشقی دل سنگ بود ...

مهدی حسینی

توبه کردم از تو

توبه کردم از تو
اما گرگ را، توبه کردن مرگ بود
رد پایت را گرفتم
خانه ات را یافتم
پشت کوه درد بود...
گوشه چشمی از کنار پنجره میدیدمت
ای دریغا،
رنگ چشمان و اجاقت سرد بود...
در مسیر تند باد سرنوشت،
سرگذشت عشق ما،
در چنگ باد،
همچو رقص برگ بود
در زدم با دلهره در آرزوی وصل تو،
اما چه سود؟
رنگ رخسارت نشان از جور یار
با کهربا همرنگ بود
آه ...
باز هم دیر آمدم ای نازنین
در نگاه مهربانت
عاشقی دل سنگ بود ...

مهدی حسینی

فرزند این سرزمینم

فرزند این سرزمینم
باد و خاک و آب
می سوزد از آتش درونم
سوگوار قطره های باران
از آب جدا افتاده
ریشه های درونم
اینک بیرون زدند
واژه های گم شده از دهانم
وقت آن است
بدهم بدست باد
خرمن پوسیده
سالیان ،سال .

فاطمه امیری

باز آمده است ماه مهر

باز آمده است ماه مهر
سلام بر مهر پر فروزانش
گرچه ماه مهر در فصل پاییز است
گرچه برگ ریزان است
آغاز ماه مهر فصل شکفتن گل هاست
زمین مدارس پرگردیده از عطر گل ها
پیچیده در صحن مدارس این نفحه
بوی مهر، بوی مهربانی، بوی لبخند،بوی دوستی
گلستان گردد خاک پاکش ایران
از مهر حضور دانش آموزان برومندش
فروزان گردد راه مهر از فکر و اندیشه
ماه مهر تحصیل دانش اندوزی است
دیگر گذشت از ما آن قیل و قال ها
در دل دارم این امید و بر لب این پیام
زنگ مدرسه، زنگ بیداری اسـت
حرکت بـه سوی نور از راه مدرسه است
درود ما بر هم شاگردی
درود ما بر دانش اندوزان
درود ما بر آموزگاران


مصطفی خواجه دهاقانی

شکرِ بی پایان ز فضلت بیکران

شکرِ بی پایان ز فضلت بیکران
مونسم کردی کتابی بس گران
آن کتابی را که نامیدی مجید
لوحِ والا کردی محفوظش حمید
بیکران ها را عیان کردی در آن
بی نهایت فضل نهادی فضلِ آن
عبدِ ناچیزی چو حافظ را کَران
مرحمت فرمودی انسِ جاودان

آنچه با دل مینویسم فضلِ توست
قطره ای از درکِ اقیانوسِ توست
لطف وافر کن به پایان اش رسم
جز تو نیست پایانی والا دادرِسم
پایانی هرگز نباشد درکِ آن
اقیانوسِ بی کران کی درک مان
کشف اسرارش نمود شاهِ جهان
جز تو اگه نیست کسی پنهانِ آن
گر محمد با علی و اهلِ جان
آگهی یافتند به اذنت درکِ آن
فضلِ عظمای تو بود سلطان جان
لطفی فرما قطره باشم در کَران

حافظ کریمی

بی تو با دیوانگان هر روز بهتر می‌شود..

بی تو با دیوانگان هر روز بهتر می‌شود..
گله ی قوها برایم چون کبوتر می‌شود..
باد بی تو روشنایی را به کوهی زود برد ..
عمر بودن های ما هر روز کمتر می‌شود...
.....
با همین حال خوشم ای مرگ گاهی رو کن و ..
باغ بودن را چه سود طوفان تو جارو کن برو ..

.....
قلم ها قلم شدن تا شعری
دریغ
گفتم دنیا بزرگ و زیباست
چراگاه سبز برای چریدن بود دریغ
هی گله ها چریدن تا فربه تر شوند و
دریغ
ما موریانه های زمین پاک شدیم
...
عشق اتفاق دنیاست کاش به آخرت نرسد
...‌‌
احمد البرز