یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو آمدی و رد آمدنت روی ابرها

تو آمدی و
رد آمدنت روی ابرها
نشان داد
پنجره های مانده در غبار را .

دیشب وقتی مرده بودند
باغچه ها و بنفشه ها
تو آمدی و
عیسی نگاهت
دوباره زنده کرد
تک ، تک
مرده های درون را .


فاطمه امیری

فرزند این سرزمینم

فرزند این سرزمینم
باد و خاک و آب
می سوزد از آتش درونم
سوگوار قطره های باران
از آب جدا افتاده
ریشه های درونم
اینک بیرون زدند
واژه های گم شده از دهانم
وقت آن است
بدهم بدست باد
خرمن پوسیده
سالیان ،سال .

فاطمه امیری