ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد
از عشق زیبایی که او اقرار می کرد
در چشمهایش عالمی عشق و سخن داشت
با شیطنت عشقش ولی انکار می کرد
من محو او بودم ، نگاهش با محبت
گرمای آغوشش به من اصرار می کرد
چون روزه داری تشنه ی حرف و نگاهش
بودم ، که با هر حرف او افطار می کرد
گفتم : بگردم دور تو ، مه پاره ی من
با عشوه هایش دلبری در کار می کرد
من دوستت دارم عزیزم تا همیشه
این جمله با احساس هی تکرار می کرد
با دستهایش دل بدست آورد و دل برد
دیشب مرا از حس خود سرشار می کرد
محمدرضاحلاج