ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
زندگی
حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد،
خستگی در کردن می خواهد.
عطر شمعدانی ها را بوییدن می خواهد...
نادر ابراهیمی
به عشق بیندیش
به دوست داشتن
به دوست داشته شدن
به تو
هر آن که هستی
قول می دهم که می توانی خویش را
با چنان زیبایی ها شگفتی در هم آمیزی
که هر کس تو را ببیند
مشتاقانه و بانگاهی آمیخته با حسرت
نگاهت خواهد کرد
((والت ویتمن))
روان کنیدم دنبال بادبادک آن روز
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
حضورِ هیچِ ملایم را
به من نشان بدهید ...
سهراب سپهری
من مانده ام ز پا
ولی آن دورها هنوز
نوری ست،
شعلهای ست
خورشیدِ روشنی ست
که میخوانَدَم مدام
اینجا درون سینهی من زخم کهنهای ست
که میکاهَدَم مدام...
"حمید مصدق"
آینه مثل چشمان من همیشه بیدارست
به شکفتن گلهای بهاری قسم
من از سرمای دلنشین بهار فهمیدم
که ترانه شب به تن تو نیاز دارد
بهار آمدنت مبارک
نسیم حیاط به نفس تو نیاز دارد
یحیی بهرامی باباحیدری
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شدهای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمدهاند
چمدانشان را میبندند
و ناپدید میشوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بیرحمترینشان در برف
آنچه به جا میماند
رد پائی است
و خاطرهای که هر از گاه پس میزند
مثل نسیم سحر
پردههای اتاقت را
عباس صفاری
سرخیِ غنچه ی لبهای تو حیرانم کرد
نازِ ابروی تو از غصه گریزانم کرد
با نگاهت دلِ دریایی من شد پر موج
چشم شیدای تو دلبسته به طوفانم کرد
سالها دشت دلم منتظر باران بود
ابر پر مهر تو بارید و گلستانم کرد
شمع دل بی تو اسیر غم و تاریکی بود
شعله عشق تو اینگونه فروزانم کرد
دفتر قلب من بی تو به خود واژه نداشت
چشم و ابرو و لب و خال تو دیوانم کرد
مبینا ابراهیمی