ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
قدمی چند نمانده که به یلدا برسیم
به شبِ خاطره با دل, به تماشا برسیم
لحظه ها میگذرند از برِ ما تا که همه
با همه خاطره بر یک شبِ زیبا برسیم
گره ای گر که بوَد در دلِ ما با غزلی
فالی از حافظ و بر حلِّ معمّا برسیم
به دعا می طلبم رحمتی از درگهِ حق
که به لطفش همه بر غایتِ رویا برسیم
دل و درگاهِ تو و رحمتِ بی حدّ و حساب
آرزویی که به دل, در شب یلدا برسیم
علی پیرانی شال
پایت را
توی کفش های من نکن
مجبور می شوی
همراهشان بروی
(بهار منصوری)
من از ازدحام شعر
زاده شده ام
شبیه احساس
مثل اشتیاق تو
مرا بخوان
برایم کف بزن
تا
دوباره زاده شوم.
(شیوا فرازمند)
با من بگو از اشتباهی که نکردم
از وسوسه از آن گناهی که نکردم
حتی میان شعر هایم بغض کردم
گاهی برای آن نگاهی که نکردم
خوشبختی این روزهایت را عزیزم
مدیون من هستی و آهی که نکردم
شطرنج باز عشق بودم باز اما
سرباز را تسلیم شاهی که نکردم
من پای بند قول های خویش هستم
لبخند به چشم سیاهی که نکردم
مجید طهماسبی
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود!
(حمید مصدق)