یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در من مریمیست

در من
مریمیست
که آبستن است شعری از تو را
در تمام ماه و سال
باز نمی گردی به من
 و سر زا میمیرد


ناهیدعباسی راهدار

خیالاتِ تو،،،

خیالاتِ تو،،،
به ارتفاعی قد کشیده‌اند که،
روزی چند بار به ملاقاتم می آیی.
هر روز صبح
مادر پیرم،
باد!
کوچه‌ی خاکی ما را جارو می‌کند!
باران می‌گیرد تا،
شب‌ها،
به من سر بزنی!
شاید این درد کهنه را
از گَودِ چشم هایم بشویی
قلبم،
شیشه ی شکننده ای شده است
اما،
دلتنگی‌هایم
و دلتنگی‌هایت،
شبیه تاخت و تازِ مغول‌ها
به جانم حمله‌ور می‌شوند!
و باز
تا صبح، ذهنم،
اشغال می‌شود،
زیر چکمه‌های نیامدن تو.
و سیگارهای گُر گرفته‌ام
فریاد بر‌ می‌آورند:
چرا عاشقت شده‌ام...!؟

سعیدفلاحی

می خواهم یکی شوم

می خواهم یکی شوم
با تو
و از زمین برخیزم،
آفتابی را
می خواهم
با تمام پوست و گوشت خودم
تجربه کنم.
از اتفاق بنفشه
سبز شوم
و ساقه ای را بالا ببرم
تا خودت.
بگو باران!
از کدام رگم
سرخ بریزم در تو؟
دست روی کجای این زرد بگذارم
در سینه ی تاریکی؟
و آن آبی رنگین کمان کجاست؟
حالا که ابرهات
شناورند
در قلب روشنایی.
..!

مرضیه رشیدپور

وقتی بیایی

وقتی بیایی
با تو هرچه خوبی ست می آید
وقتی تو بیایی
رنگ سیاه غم کم کمک بی رنگ می شود
و
سرخی خنده های تو جایگزین آن می شود
وقتی توبیایی
وجودم قدم به قدم به خدا نزدیکتر می شود
وقتی تو بیایی
خواب هم شیرین تر ازعسل می شود
بقیه اش را وقتی می گویم
که تو بیایی...

مولودسادات عمارتی

چه مهری در دلش پرورده این دل!

چه مهری در دلش پرورده این دل!
که پیغام وفا آورده این دل
جوابش را بگو آن شب چه دادی؟
که اینگونه دلش آزرده این دل


رضا کشاورز