یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از تو نوشتن مشق شیدایی ست

از تو نوشتن

مشق شیدایی ست

وقتی چون پروانه

به گلی می اندیشم

و تو

تصویری از خیال من می شوی


پرویزصادقی

دوست داشتن ات بارانی ست

دوست داشتن ات بارانی ست
که هر قطره اش

یک تو بر من می بارد

و من با دهان جانم

تو را می نوشم

پرویزصادقی

با خیالت زمان را می کشم

با خیالت

زمان را می کشم

و با زمان کشته می شوم

در نفس های بی تو

این مرگ های کوچک روزانه

پرویزصادقی

جای خالی ات

جای خالی ات
فقط با خودِ مناسب ات پر می شود
شعرهایم نکته های انحرافی ست !

پرویزصادقی

تو می آئی تا معلوم شود

تو می آئی

تا معلوم شود

در بیداری هم

می شود خواب دید !


پرویز صادقی

تـنـها خـط قـرمـز بـیـن مـن و تـو

تـنـها خـط قـرمـز

بـیـن مـن و تـو

لـب هـای قـرمـز تـوسـت

نـمـیـتـوانـم

بـشـکـنـمـشـان

ولـی

مـی بـوسـمـشـان


پرویزصادقی

در محراب آفتاب

در محراب آفتاب

به وقت عشق

چشم هایت را تلاوت می کنم

و با طلوع دست هایت

زندگی را جشن می گیرم

این باغ رویاهای همیشه سبز را

پرویزصادقی

از تو که می نویسم

از تو که می نویسم
حتی واژهٔ اندوه هم
لبخند می زند

پرویزصادقی