ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پرنده ای که نمی داند آزادی چیست
از باز ماندن در قفسش سرما می خورد
"لیلاکردبچه"
میان من و آدمها بست .
"لیلاکردبچه"
و در آغاز کلمهای نبود
تا نسبتم را با تو مشخص کند
با اینحال راه افتادم شانهبهشانۀ مردی
که کسرۀ نسبت به هیچجایی نداشت
و همیشه از جیبهایش بوی بلیت یکسره میآمدآن روز هم که دستهایم را
رو به مقصد نامعلومی تکان دادم
کلمهای نبود
تا بدانم نامِ وضعیّتِ روحیام چیست
با اینحال میدانستم خداحافظی کلمهایست
که نسبتِ مرموزی با دست دارد
به خانه برگشتم
دستهایم را شستم
حالم امّا بهتر نشد.
"لیلاکردبچه"
هزار سال
پیش از آنکه جاده را رفتن آموخته باشند
دلتنگِ تو بودم،
انگار
هزار سال منتظر بودم
بیایی پشت پنجرۀ اتوبوس
برایم دست تکان بدهی،
تا این شعر را برایت بنویسم.
"لیلا کردبچه"
راستش را بخواهی
دیگر به دست های تو هم اعتمادی ندارم..
به هیچ کس وهیچ چیز اعتمادی ندارم..
آنقدر که فکر می کنم..هرکه ایستاده است..
پایی برای دویدن ندارد
"لیلا کرد بچه"