یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دریا ناآرام

دریا ناآرام
آسمان طوفانی
درختان بی برگ و بار
پرندگان بی لانه
این همه آشوب
اما زمین مشغول ‌ کار خود
همینطور می چرخید و شاید هم بی صدا می خندید
یعنی این آشفتگی را نمی دید
یعنی سرو صداها آزارش نمی داد
وای به روزگاری که آسمان ناامید و گوش زمین کر شود


فریبا صادقی

بیخوابیم بهانه داشت

بیخوابیم بهانه داشت
بگو دوستم داری
خندیدی و گفتی
گلهای یاس تو باغچه‌صدایت را نشنوند
نگاهت کردم
تو رویا شده بودی
لعنت به نیستی

فریبا صادقی

و خاطرات را در انباشته های کاغذ

رفته ها را در خاک می سپارند
و خاطرات
را در انباشته های کاغذ

اما تو در مویرگهای من جاری شدی
عشق من
تو هرگز نمی میری

فریبا صادقی

بیخوابیم بهانه داشت

بیخوابیم بهانه داشت
بگو دوستم داری
خندیدی و گفتی
گلهای یاس تو باغچه‌صدایت را نشنوند
نگاهت کردم
تو رویا شده بودی
لعنت به نیستی

فریبا صادقی

سرخط چشم به راهت ایستاده بودم

سرخط چشم به راهت ایستاده بودم
کجا ماندی ... نمیدانم
ولی چشم به جاده دوختم
شاید
من دچار بودم و تو مرا ناچار دیدی


فریبا صادقی

دلم می خواست مستاجر نگاه گرمت بودم

دلم می خواست مستاجر نگاه گرمت بودم
اما افسوس
حراجستان نگاهت تنها یک لحظه بود
و تمام شد


فریبا صادقی