ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شب طولانی
تنها ستاره ای در آسمان درخشید
دلهامان را چشمانمان صاحب شده
مرا دریاب حافظ
تو فاتحه مرا نخوان
امشب را انتظار معنا کرد و یلدا نامش را برد
پدرم گفت
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
فریبا صادقی
تو دروغ نمی گفتی
نمی دانم چرا نگاهت هزار رنگ داشت
لعنتی لباس روشن بپوش
من شب رادوست ندارم
چشمانت تیله ای رنگ است
فریبا صادقی
قحطی شقایق بود
توی هیچ گلدانی نرگس خود نمایی نمی کرد
حوضچه نقاشی ماهی قرمز بوسه بر ماه نمی زد
روی شیشه ای ردی از دوستت دارم نبود
چرا هیچ آدمی ، حوا نداشت
فریبا صادقی
گلهای قرمز تکرار شدند
آبهای نیلگون دریاها
ردی از ماهیهای همیشه بوسه بر لب نداشتند
ماه به دور خورشید نمی گشت
ستاره ها چشمک نمی زدند
آخر الزمان نبود
عشق راهش را گم کرده بود
کمکی تا پیدا شود
وگرنه دنیا تاریک است و بی معنی
فریبا صادقی
سرمای تابستان
حس غریبی است
آن هنگام
که رد پایم را گم می کنم
میدانی بدتر از آن فریادی است که به هیچ جا نرسد
فریبا صادقی
کودکانه بی هیچ پنداری دنیایم را به وضوح دیدم
پدرم در دنیا عصا به دستی آموخته بود
مادرم کم مصرفی
خودم لبریز آرزو
بزرگ شدم
پدرم بی نفس تن به خاک سپرد
مادرم با آرزوهایش به عصا تکیه داد
من آرزوهایم را کوچک کردم
تازه میخواستم زندگی کنم که عصایم دادن که تکیه گاهم شود .
من تازه پدرم شدم و این بار مادر هم نداشتم
و یادم آمد که عجب بیهوده تکراری است دنیا
و مرا نرم نرمک پیش برد
عصای زندگی هرگز بهزمین نمی افتد.
َ
فریبا صادقی
روزهای تب و تاب زمین و آسمان
لحظه های اشک و آه
بی انصافی آدمها
و بازهم گریه و ناله و کشتار
بستنچشمها
کور شدن دلها
بریدن دستهای همراه ترین برادر دنیا
رحم نکردن به نوزاد تشنه در خیمه ها
کشتن عزیز دل زهرا
سرگردانی جمعی
تآ داد زدن و سخن های زینب کبری
گفتم لعنت کنم
کردم
اما دیروزها امروز هم تکرار می شوند
لعنت خدا بر دل سیاه آدمها
باید تغییر. کرد امروز اگر دیروز شود
وای بر آدمها
فریبا صادقی
دیگر نخواهم نوشت
مثل حرکت ماه شده ام
جذر و مدی دارد این دل غریب
که تو در جذرش مدی نباشی و من وحشتزده از این همه تغییر منتظرم
شاید یکبار دیگر دستانم را به عشق معصومت بسپاری
و باز هم نگاهم را جویا شوی و بپرسی کجایی عشقم
فریبا صادقی