ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بیزارم
از غروبی
که طلوع را
به چالش میکشد
و از روزی
که شب را
سیاهمست میکند.
عبدالمجید حیاتی
تو زندگی
یا گوگل باش
یا گاگول.
گوگل که باشی
همه نیازت دارن.
اما گاگول که باشی
هیشکی کارِت نداره.
حالا دیگه خود دانی
یا گوگلِ گاگول.
یا گاگولِ گوگل
عبدالمجید حیاتی
زنده بودن گران است.
مردن گرانتر.
قدرِ چاه
چاهکن میداند
بهای گور
گورکن.
ماندهایم حیران
میان ماندن و رفتن.
عبدالمجید حیاتی
آنجا که آدمِ روزگار
اسیرِ یک نگاه است
هابیل را وعدهی آتش میدهند.
و آنگاه که حوّای زمانه
دربندِ یک تارِ موست
قابیل را مژدهی حوری میدهند.
و من دیگر
نه از هابیلم نه از قابیلم.
نه از آدم نه از حوایم.
بهشتت را نمیخواهم امروز
زانکه جهنمت زیرِ پای من است فردا.
عبدالمجید حیاتی
چه بگویم؟
وقتی که
ماهِ حقیقی را
در آستانهی شب
سر میبُرند
و خورشیدِ مجازی را
از پشتِ کوههای پنبهای
میتابانند
من چه بگویم
از ستارهای
که در ازدحامِ ابرهای دروغ
لال شده است؟
چه بگویم؟
عبدالمجید حیاتی
منِ بازنشسته
باز نشستم.
از پا فتاده
در آینه شکستم.
نفس بریده
راهِ برگشت بستم.
کنجی خزیده
دست از همه شُستم.
ماندم در خود.
از شوقِ تنهایی
مستِ مستِ مستم.
عبدالمجید حیاتی
بر خلاف امروز
اونوقتا
چیزی خراب میشد
تعمیرش میکردن
نه تعویض.
رفیق هم
یکی از اون چیزا بود
عبدالمجید حیاتی