ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
یار
هی یار، یار!
این جا اگر چه گاه
گل به زمستانِ خسته خار میشود،
این جا اگر چه روز
گاه چون شب تار میشود،
اما بهار میشود.
من دیدهام که میگویم!
+سیدعلی صالحی
و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهای من بازخواهی گشت
تو مرا ربوده٬ مرا کشته
مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای
هم از این روست که هر شب
تا سپیده دم بیدارم
عشق همین است در سرزمین من
من کشنده ی خواب های خویش را
دوست می دارم...
سید_علی_صالحی
و من
آنقدر تو را دوست می دارم
که نمی دانم کدام کلمه
سرآغازِ آفرینشِ آدمی ست.
فقط می دانم دنیا خوب است
دنیا
از هر فاصله که هست،
هست...!
و فهم دارد،
و فرصتِ شفاست.
دنیا
ما را به دنیا آورده است
تا ما هر کدام
دنیای خود را داشته باشیم،
و من
شب ها
به دنیا فکر می کنم
و به آدمی،و به درد،و به شفا.
و شفا
راه ها دارد دور،
و دنیا
منزل ها دارد نزدیک،
و ما نزدیک به همین دورهای نامعلوم زاده می شویم
و ما دور از همین نزدیک های آشنا می میریم.
درد دارم باز امشبِ هر سپیده دم
از اولِ نور
تا آخرینِ این همه بی شفا
پس کی...!؟
سید علی صالحی
دوست داشتنت،
اندازه ندارد.
پایان ندارد.
گویی بایستی بر ساحل اقیانوس و
موجهای کوچک و بزرگ مکرر را
بیانتها، بشماری...
سید_علی_صالحی
تو را
میخواهم
برای یک لحظه زیستن
و بعد بگذار تا ابد ابرها ببارند.
سیدعلی_صالحی
همه می دانند
من سالهاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است!
تو را به اسم آب،
تو را به روح روشن دریا،
به دیدنم بیا،
مقابلم بنشین
بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهنسال من بگذرد
من به یک نفر
از فهم اعتماد محتاجم
من از این همه نگفتن بی تو خستهام
خرابم
ویرانم
# سیدعلی صالحی
وقتی که تو نیستی
من حُزن هزار آسمانِ بیاردیبهشت را
گریه میکنم
فنجانی قهوه در سایههای پسین،
عاشق شدن در دیماه
مردن بهوقتِ شهریور
وقتی که تو نیستی
هزار کودک گمشده در نهان من
لایلای مادرانه تو را میطلبند.
سیدعلی صالحی
تب دارم از این همه تهوع ِ تاریک
تب دارم،
جایی از جهان چرک کرده است.
اندوه ِ آدمی
عفونت ِ آدمی ست.
سید علی صالحی