ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
همگان به جست و جوی خانه می گردند
من کوچه ی خلوتی را می خواهم
بی انتها برای رفتن
بی واژه برای سرودن
و آسمانی برای پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن
سید علی صالحی
دندان بر جگر بگذار...!
اگرچه کوهستانها را صخره به صخره
با خون شکوفه شستهاند،
اما رنگینکمانهای بسیاری
بر پیچوتاب رود بزرگ
پل خواهند زد.
حوصله کن مجروح من
مجروح خارزار بیچلچله!
اینطور هم نمیماند
که علف در دهان داس بمیرد و
باد برای خودش
هی به هوچی و هلهله.
من به تو قول میدهم
بهارزایی هزار خرداد خوشخبر
از جانپناه امید و ستاره در پی است.
دندان بر جگر بگذار آهو...
آهوی پا بهزای [...]
صیاد سایه گریز نیز نمیداند
سرانجام در برکهی تاریک
به تنهایی خود شلیک خواهد کرد،
اما تو باز
برای نجات همان سنگانداز،
هم با چراغ ماه و مرهم شفا
بازخواهی گشت.
بازگرد.
دارد دیر میشود.
سیدعلی صالحی
هر کس مرا میبیند
میگوید:
به خودت برس
نمیدانند، آنقدر دور شدهای
که من هرگز به خودم نمیرسم ,....!
#سیدعلی_صالحی
نباید کسی بفهمد
" دل و دستِ این خسته ی خراب ، از خواب زندگی می لرزد ! "
باید تظاهر کنم حالم خوب است !
راحتم ...
راضیم ...
رها ...
راهی نیست !
مجبورم ! ...
سیدعلی صالحی