یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از پیراهنت دستمالی می خواهم

از پیراهنت

دستمالی می خواهم

که زخم عمیقم را ببندم

و از دهانت بوسه ای

که جهانم را تازه کنم.

حسین منزوی

یه وقتایی باید بی خودی شادبود

یه وقتایی
باید بی خودی شادبود
یه وقتایی
بایدهرجورشده از ته دل خندید
یه وقتایی
بایددیوونه بازی درآورد
فقط واسه اینکه حال واقعیت رو گرفت

هر روز از خودت بپرس

هر روز از خودت بپرس
هر کسی هر جای جهان خوبی کند نبض زمین بهتر می زند
خون در رگ های خاک بیشتر می رود و چیزی به زندگی اضافه می گردد
و هر کسی هر جای جهان بدی کند تکه ای از جان جهان کنده می شود
گوشه ای از تن زمین زخمی می شود
چیزی از زندگی کم می شود
هر روز از خودت بپرس
امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟
نپرس امروز خوب بود یا بد؟
بپرس امروز خوب بودم یا نه؟
زیرا زندگی پاسخ هر روز همین پرسش است...^_^⁦❤️⁩

این روزها دنیای من غرق پریشانی‌ست

این روزها دنیای من غرق پریشانی‌ست
سردرگمم، این بیت‌ها هم گیج و هذیانی‌ست

هفت آسمان ابرم تمام سال، هر لحظه...
حال دلم انگار از روز ازل گریه‌ست، بارانی‌ست

کفر است اما از خدا تنهاترم گاهی...
من تکیه گاهم سالها دیوار سیمانی‌ست

مرداب بودم، با سکونم کرده بودم خو...
این روزها اما دلم دریاست، طوفانی‌ست

آن بره ی آرام کوچیده ست از دشتم...
این گرگِ باران خورده دیوانه ست، عصیانی‌ست

معنا ندارد بعد از این حتی رهایی هم...
وقتی پرنده تا ابد در خویش زندانی‌ست

از دشمنانم یادگاری نیست زخمِ دل...
رازی درون سینه ام یک عمر پنهانی ست

این روزها پنهان شده در خنده ام اشکم...
این روزها دنیای من غرقِ پریشانی‌ست!

ساعت ها با خودم کلنجار رفتم

ساعت ها با خودم کلنجار رفتم
تا به این دل وامانده بفهمانم
کسی که می رود به اختیار و اراده ی خود می رود، وگرنه همه ماندن را بلدند....
کسی که پای ماندن ندارد
عاقبت رفتنیست و این یک واقعیت است.
دوست داشتن کار دل است و با زور و اجبار بیگانه...
اصلا این دو زبان همدیگر را نمی فهمند...
ساعت ها گذشت و دلیل آوردم و  این"دل وامانده" قانع نشد که نشد.....

فقر

در خانه ماندن هم پول میخواهد...
این روزها هر کسی که تریبون دارد به مردم توصیه میکند که در خانه بمانید، راست هم میگویند، در خانه ماندن یعنی در امان بودن از کرونا اما همین در خانه ماندن خرج دارد، آدمی که در خانه نشسته است، دوست دارد بخورد. دوست دارد ببیند. دوست دارد بازی کند. آدمی که در خانه نشسته است نگران حوصله‌اش است که سر نرود، حالا به نظر شما کارگر روزمزد یا دستفروش گوشه خیابان با این خانه نشینی چه باید بکند؟ تورم و گرانی آنقدر بود و هست که نمیشود تصور کرد آنها برای روز مبادا پول ذخیره کرده باشند که البته شرایط معیشتی کاری کرده است که برای این افراد هر روز، روز مباداست...

در خانه ماندن هم پول میخواهد...
آنها نه برای خرید تنقلات، نه برای خرید بسته اینترنتی، نه برای خرید بازی رایانه‌ای بلکه برای شام شب‌شان مجبور هستند به خیابان بروند تا حداقل شکم زن و بچه‌شان را سیر کنند، بله، برای آنهایی که حقوق‌شان ماهیانه میرسد یا آنهایی که ذخیره‌ای دارند، ماندن درخانه فقط حوصله سر رفتن دارد اما برای آنهایی که نان‌شان روزانه میرسد، خجالت و شرمندگی از روی زن و فرزند دارد، وقتی میگوییم همه در خانه بمانند باید اسباب در خانه ماندن آنها را فراهم کنیم. برای عده‌ای که دست‌شان به دهن‌شان میرسد، وسایل سرگرمی و برای آنهایی که مشکلات اقتصادی دارند اسباب زندگی....

باور کنیم، کارگر روزمزدی که مجبور است از خانه بیرون بیاید اگر مطمئن باشد در دوران کرونا از او حمایت میشود و کمک‌های بلاعوض دولت به سمت آنها روانه میشود، از خانه بیرون نمی‌آید، تازه تصور کنید که این کارگر یا دستفروش، وام هم با درصدهای فضایی گرفته باشد. با عقب افتادن اقساط، بانک است که آبرویی برای آدم نمیگذارد و به زمین و زمان فحش میدهد. الان هم که معلوم نیست بالاخره چه وام ‌‌گیرندگانی میتوانند در این مدت بدهی‌های خود را پرداخت نکنند، دولت، کمیته امداد و همه نهادهای حمایتی باید به صحنه بیایند و دست این خانواده‌ها را بگیرند. یارانه کفاف زندگی آنها در این روزها را نمیدهد. به لطف کرونا هم که قیمت‌ها حسابی گران شده است و مثلا برای یک کیلو پیاز باید حدود 9 هزار تومان پرداخت کرد... 
ادامه مطلب ...