یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

این روزها

این روزها
پای کوچه ها به یکدیگر تعارف همراهی نمی دهند
چه برسد
به دست های کوچک من و تو
که حتی با الفبای هم بیگانه اند.

جغرافیا موضوع لطیفی برای تو نیست
وقتی پرت می شوی
تا اقیانوس ندانم کاری ام
و گاهی که مرا حیران می گذاری
در دوردست آبی مردمان سیاه...


فاطمه اسناد

این روزها

این روزها
پای کوچه ها به یکدیگر تعارف همراهی نمی دهند
چه برسد
به دست های کوچک من و تو
که حتی با الفبای هم بیگانه اند.

جغرافیا موضوع لطیفی برای تو نیست
وقتی پرت می شوی
تا اقیانوس ندانم کاری ام
و گاهی که مرا حیران می گذاری
در دوردست آبی مردمان سیاه...


فاطمه اسناد

زهر برآورد و عسل برده است

زهر برآورد و عسل برده است
قافیه آورد و مثل برده است
هرکه به چشمان تو راهش گذشت
پی به داستان ازل برده است
گفت بیا دل بسپاریم و لیک
خود ندانست که اول برده است
کشته ی چشم توام ای کهربا
جان نگویید که اجل برده است
لایق دستان تو هرکس که نیست
هرکه چنین برد، بدل برده است
خال لبت ،وسعت هندوستان
شهرت یک تاج محل برده است
شاعرم و پیشه ام آزادگیست
لیک مرا حبس بغل برده است
حال مرا بین که ز بیچارگی
دست به مو های غزل برده است....


حسین وصال پور

قالی کرمان قشنگ و دامن چینت قشنگ،

قالی کرمان قشنگ و دامن چینت قشنگ،
هر دو زیبایند اما این کجا و آن کجا

جاده ی تهران،، هراز در پیچ وتاب و موی تو در پیچ وتاب
هر دو می پیچند اما این کجا و آن کجا،

شاعران در وصف شعر وعاشقت مست غزل
هردو معشوقند اما این کجا و آن کجا

ارگ بم بالا بلند وقد رعنایت بلند
هردو چون سرو خرامان این کجا و آن کجا


صدیقه جـُر

قرن‌ها بعد ، ماهی مثل تو خواهد درخشید

قرن‌ها بعد ،
ماهی مثل تو خواهد درخشید
خاکی همانند من
سایه چشمانت را میکاود
امیدوارم آن قرن
تمثیل من به تو
دیگر خاک پای ماه نگاهت نشود ...



نرگس
عاشقانه ایی که
نرگس را
از غصه به قصه ایی دیگر می‌جوشانند ...


یزدان عطار