یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آمدی خوش آمدی اما چه دیر!!!

آمدی خوش آمدی اما چه دیر!!!
دست قلبم را بیا محکم بگیر

مثل خاک تشنه ام چون ابر باش
مرحمت کن بر تن داغ کویر

التیامی تازه گیرد کهنه زخم
تا مدارا می کنی با این اسیر


راز بالا رفتن از هر نردبان
در بلندا باشی اما,سر به زیر

آمدی هر چند با تأخیر , عشق
از من شاعر همین را بپذیر


طیبه حسنی

بانو نگاهت را به نگاه دلم بیاویز

بانو
نگاهت را به نگاه دلم بیاویز
تا در سیاهی
مردمک
چشمانت شاعر شوم
هرگاه که تب کردم
دستمال
دلواپسی هایت را
پرکن از غزل
تا جرعه جرعه در دهان
تنهاییم
ریخته و با غزلهای نگاهت
ساکن شوم


ایرج بهرام نژاد

در قالب یک زن...

تو...
یک
شعر
لطیف
عاشقانه ای...
در قالب یک زن...
متین و پرکرشمه
باوقار و باشکوه...

امین کرمانی

قلبم از شادی....

قلبم از شادی بی اندازه پر پر می زند
قهرمان قصه ام بر سینه ام دَر می زند

لب عسل,گیسوی مشکی, چشم هایش آسمان
چون که می آید به خود مشک معطر می زند

ساز دل کوک است از احساس ناب دلبرم
چون بخواهد ساز دیگر ساز بهتر می زند


نیست چون محبوب من روی زمین حتی خدا
خود برای خلقتش الله اکبر می زند

شک ندارم هفت خوانِ عشق را پیموده ام
کین چنین نبضم برای جان دلبر می زند

سمیه_فخرالدین

با صبح چشمهای تو آغاز می شوم

با صبح چشمهای تو آغاز می شوم

خورشید من بتاب!
.
.
.
آرزو نوری

در گلویت چکاوکی ست زخمی

در گلویت
چکاوکی ست زخمی

که آوازش
تکان می دهد
دنیا را


زیتا رضایی