ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
آمدی خوش آمدی اما چه دیر!!!
دست قلبم را بیا محکم بگیر
مثل خاک تشنه ام چون ابر باش
مرحمت کن بر تن داغ کویر
التیامی تازه گیرد کهنه زخم
تا مدارا می کنی با این اسیر
راز بالا رفتن از هر نردبان
در بلندا باشی اما,سر به زیر
آمدی هر چند با تأخیر , عشق
از من شاعر همین را بپذیر
طیبه حسنی
بانو
نگاهت را به نگاه دلم بیاویز
تا در سیاهی
مردمک
چشمانت شاعر شوم
هرگاه که تب کردم
دستمال
دلواپسی هایت را
پرکن از غزل
تا جرعه جرعه در دهان
تنهاییم
ریخته و با غزلهای نگاهت
ساکن شوم
ایرج بهرام نژاد
تو...
یک
شعر
لطیف
عاشقانه ای...
در قالب یک زن...
متین و پرکرشمه
باوقار و باشکوه...
امین کرمانی
قلبم از شادی بی اندازه پر پر می زند
قهرمان قصه ام بر سینه ام دَر می زند
لب عسل,گیسوی مشکی, چشم هایش آسمان
چون که می آید به خود مشک معطر می زند
ساز دل کوک است از احساس ناب دلبرم
چون بخواهد ساز دیگر ساز بهتر می زند
نیست چون محبوب من روی زمین حتی خدا
خود برای خلقتش الله اکبر می زند
شک ندارم هفت خوانِ عشق را پیموده ام
کین چنین نبضم برای جان دلبر می زند
سمیه_فخرالدین