یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در سینه‌ام در خیالم

در سینه‌ام
در خیالم
نقش روی ماهت نقش بسته
مشامم را مست,
و عشق را در رگانم جاری کرده
مقیم کعبه‌ی دلم شده ای
در میان همه چیزهای تلخ
مانند یک حبه قند شده ای
از دل و جان دیوانه‌ات شده ام
هر ثانیه دوست داشتنت بیشتر می شود

مجید بندانی

خیره به چشمانم شو

خیره به چشمانم شو
رو به تلخ ترین زهر شعرها
نگاهت را بر نگردان از من
پلک نزن پاک نکن
لحظه های نابم را
من غلط کردم و در چشمت
خواهرانگی ها یافتم
تو بی من بدنبال هزاران برادر
با عشق تمام هستی را بغل کردم
تو بفکر کدامین گناهی
با نگاه خویش نیندیش مرا
من جهان را بوسه زدم
تو بنده ی کدامین خدایی
خدایم همان انسانیت
نه سجده,عقده یا جهنم دارد
سه جمله مقدس دارد
عشق و درک و آغوش
حسرت است که مرا دارد


بابک مغازه ای

نتوانم رو به رو دوچشمت

نتوانم رو به رو دوچشمت , چگونه می‌توان از تو گذشت ؟
شب و روز درتو غرق ترم , چگونه می‌توان از تو گذشت ؟

از آن لبخند نیمه جانت , چو فانوسی در زندگی سیاهم
از بوی تو , از صدای تو , از نگاه تو , نتوان از تو گذشت .


نغمه منصورکوهی

زندگی،

زندگی،
مثلِ یک استکان چای است. به ندرت پیش می آید
که هم رنگش درست باشد،
هم طعمش و هم داغیش؛
امّا هیچ لذتی با آن برابر نیست.


#روح_انگیز_شریفیان

تب کرده ام از این عشق بلا تکلیف

تب کرده ام از این عشق بلا تکلیف
قدر تمامی نبودن هایت درد کشید ه ام
درد به مغز استخوانم رسیده است

درمان من نسخه ای از دیدار روی تو است
تجویز کن نگاه ت را بر حوالی دردهایم


مژگان بختیاری