ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
معبودا ....
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن ،
تا کوچکی آنچه ندارم ؛
نا آرامم نکند ....
سادگیم را
یک رنگیم را
به پای حماقتم نگذار
انتخاب کرده ام که ساده باشم
و دیگران را دور نزنم
وگرنه دروغ گفتن
و بدبودن و آزار و فریب دیگران
آسان ترین کار دنیاست
بلد بودن نمی خواهد
شاملو
بیچارهای
که چاره طلب میکند ز خلق
دارد امیدِ میوه ز شاخ بُریدهای..!
رهی معیری
مثل یک بید مجنون که دل سپرده به داستان تبر
مثل بغضی کمین کرده در گلو تا کند جهان را تر
مثل یک راهرو پر تکرار مثل یک پل پر از تصمیم
یا به توقیف تن دادن یا که از گذار نمود گذر
میرود عمر و میدانم میشوم آهِ خیره در تقویم
مثل روزهای تا نوروز مانده در اضطراب لحظهی آخر
مثل یک قاصدک اما مانده بی انتظار و بی مقصد
میروم تا همیشه پرسه زدن تا بگیرم آخر از تو خبر
مثل یک غم غروبینم مثل اشک مرور خاطره ها
پرم از آه , کاش , دریغ , تهی از خویش و بدون اثر
از غزل گم درون خودم پرم از که نیستی از فردا
مثل آن درخت خشکیدم که جز آتش نداشت هیچ ثمر
ساسان طالع ماسوله
میرسد روزی که میخوانی مرا ,
خُفته ام در زیرِ آواری زِ خاک
میدود چشمت براین اشعارِ من ,
میشوی از رفتنم اندوهناک
مثلِ آنانی که قبلا رفته اند ,
از بسیطِ خاک پنهان گشته ام
زنده ای اما تو , ومن بعدِ تو ,
پیکری بیحس و بیجان گشته ام
فکرم اما در خیالت میدود ,
واژه از بس در جهانت سُفته ام
تازه میفهمی که وقت بودنم ,
تا چه حد غمگینم و آشفته ام
تازه میفهمی که غوغا کرده ام ,
خطی از احساس برپا کرده ام
هستم اما در دلت جایم نبود,
وقتِ رفتن در دلت جا کرده ام
ای که افسوسم خوری در وقتِ مرگ ,
هستم اکنون , بوُد وهَستم را ببین
یک جهان مهرت به دل دارم کنون ,
چوُن گذاری عشقِ خود در آستین ؟!
اعتباری بر نَفَس, بر عمر نیست ,
آنکه میماند در این کاشانه کیست ؟
از محبت , عشق از بودن بگو ,
تا بگویندَت که او فرزانه زیست
ابوالقاسم الوندی
قلم چشمان م امروز تلافی کرد
تمامی ندیدن هایت را
راه های بن بست را خط زد
و یک خیابان بی انتها کشید
من و تو را
به این خیابان مهمان کرد
مژگان بختیاری
ای بخت
خواب رفته، کجایی، که در فراق
آن میکشم ز دوست، که دشمن نمیکشد ..
امیرشاهی_سبزواری