ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
من بیکار گرفتار هوای دل خویش
ای که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند
من چنینم تو برو مصلحت خویش اندیش
"سعدی"
نسترن وثوقی
زمستان دارد
به بهار برمی گردد
شاید تو هم به من بازگشتی
ولی دیگر
سیاهی به موهایم بر نمی گردد
و عشق
هر چقدر هم شعبده بازِ ماهری باشد
نمی تواند اندوه را
در دست هایش غیب کند
و شادی را
از کلاهش بیرون بیاورد...
سال هاست که من ،
نوشتنِ بی اشتباهِ باران را ،
به تشنه ترین بوتههای بازمانده یاد داده ام ..
همین گل و خار خسته ی امروز ،
فردا برای خودشان سوسن و نسترن می شوند ..
سید علی صالحی
به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظهی تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم
علیرضا آذر