ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
واین شعرها
تنها تکیه گاه من اند
وقتی
شانه هایت را
ندارم!
مریم امیری نیا
«تو را
در شب زندگی میکنم
تا کسی نفهمد که چقدر ندارمت...»
شیوا_میثاقی
در آتشی نشسته ام
که آه می کشد تنم
به رنگ دود تلخ زندگی
مرا صدا نمی کند
مخاطب دل سنگی
که بی بهانه رفت
تا برفت
مرا نگاه نمی کند
آینه ای که دوخته ام
به دیواری
که خود بافته ام
شده ام زندانی زندانی
که خود ساخته ام
شده ام حبس ابد
عجب از دست خودم
سال ها
به خیالم
که پس از سیاهی شب ها
طلوع می کند روشنی فردا
هم چنان به فریب من , اراده ام مشغول
بازیگران تقدیرم
نگذاشتند لمس کنم
کودکی ام
جوانی ام را
و حالا
باز , هم , رگ روزها , مثل مرداب
بی موج و قایق ها
نفس , درگیر نفرت ها
مثل ماهی
داخل تنگ شیشه ای کوچک
در حسرت دریا
قطار زمان
ذهن و دلم
جان و تنم را می برد
به جایی که دیگر هیچ رنجی نیست.
فرحناز نخستین شکوری
گر خوب و گر نه خوب
نوازشگرم تویی
چون نغمهٔ نهفته به تاری نشسته ام
-
((سیمین بهبهانی))
شبی دیگر است و
آغوش تو باز و
من در پناه امن تو آسوده
زمان خواب
زمین رام
شهر در لاک بیهوشی
منم بیدار
منم هوشیار
نفسهایت بسان موج بر ساحل
سر انگشتت بسان شاخهای ساکن
هوا در گردش است و
من به آهنگ تمنا
روح میبازم
همین جا مینشینم
تا که سر برداری از خواب
تا ببینم آن دو چشم و آن دو ابرو
تا ببارد بر زمین خشک من
ابر خیالت
بسان روز نوروز
مهرداد درگاهی