یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در زیر این بلند ما شرقیان هماره سرودی سروده ایم

در زیر این بلند
ما شرقیان هماره سرودی سروده ایم
با تیغ بر گلوگاه
در نوبت پگاه
بر سبزه های خاک
پروانه ایم ما
با طول عمر خویش
کوتاه، مثل آه...

. تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست

تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست
نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست


فقط نه من به هوای تو اشک می ریزم
که هر چه رود درین سرزمین مسافر توست


همان بس ست که با سجده دانه برچیند
کسی که چشم تو را دیده است و کافر توست


به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعرست شاعر توست


که گفته است که من شمع محفل غزلم؟!
به آب و آتش اگر می زنم به خاطر توست

فاضل نظری

گریه های امپراطور

امپراتوری ها یک روزه ساخته نمیشوند…

صبور باش،
چیزهای خوب زمان میبرند…

امپراتوری ها یک روزه ساخته نمیشوند…!

من جایِ تمام کسانی که دلتنگ نمی شوند برایت

من جایِ تمام کسانی که دلتنگ نمی شوند برایت
من جایِ تمام کسانی که بی تابِ چشمهایت نیستند
من جایِ تمامِ کسانی که گفتند دوستت دارم و تو ماندی و آن ها نماندند
من جایِ تمامِ بوسه های نیمه راه
آغوش هایِ جا مانده 
جایِ تمامِ - یادم تو را فراموش - ها
من اصلا جای خودِ خدا هم دلم برایت تنگ شده
بگذار مردم بگویند کفر می گوید
گفتم مردم ؟ اصلا من را چه به مردم...
من را همان خدا که چشمانِ تو را آفرید
تا من دیوانه ات شوم، کافیست ! 
همه چیز زیرِ سرِ همین خداست
که تو را بی هیچ دلیلی انقدر برایِ دلِ من عزیز کرده 
که حتی به وقتِ دلگیری دلتنگت باشم 
همین خدایی که می داند تو گذرت هم این حوالی نمی خورد
اما باز کلمات را مجبور به نوشتن برای تو می کند
من جای تمام کسانی که کنارت هستند
جای تمام کسانی که تو را می بینند
جای تمام کسانی که در قابِ چشمانت جا دارند
جای تمام کسانی که تو هرروز از حوالیِ شان گذر می کنی
دلم برایت تنگ شده...

دیده ام می جست گفتندم نبینی روی دوست

دیده ام می جست گفتندم نبینی روی دوست
عاقبت معلوم کردم کاندر او سیماب داشت
روزگار عشق خوبان شهد فائق می نمود
باز دانستم که شهد آلوده زهر ناب داشت

اینکه مُدام میگویید،

اینکه مُدام میگویید،
یکی بیاید و مارا بلد باشد
فقط خودمان را گول میزنیم.
اویی که رفت هرچه بود و نبود را باخودش بُرد،
دیگر چیزی ازما نمانـده که کسی بخواهد بلدش باشد...

وه که چه مهمانسرای قابلیست دل

وه که چه مهمانسرای قابلیست دل
جز "عشق"
هیچ میهمانی را
پذیرا نیست!

فرشته سنگیان