ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مرادرآغوش بگیر!
من بوی روستامی دهم؛
بوی دریا؛
بوی نمک؛
بوی دستان ترک خورده ماهی گیرشهرمان؛
من لهجه دارم؛
بلندمیخندم؛
بلندمی گریم؛
بلندعشق می ورزم؛
من...تورا
چه ساده،
چه صادقانه دوست می دارم...
نیکی_فیروزکوهی
تمام حرف من این است
که کاش آدمها یاد بگیرند،
که عشق پدیدهای حس کردنی است
نه فکر کردنی...
نیکی_فیروز_کوهی
آتش دوزخ باشد
شراب باشد
تو کنارمن باشی
و شیطانی که گولمان بزند
شب که شد
از بام جهنم خودمان
بهشت دیگران را میبینیم ...
نیکی فیروزکوهی
باید خداحافظی کرد!
از همه آنهایی که دوست داشتنِ بی شائبه را نیاموخته اند.
از همه آنهایی که عشق را حقِ مسلمِ خود میدانند و حتی ذرهای عشق ورزیدن بلد نیستند.
از همه آنهایی که چشمهایشان را به خوبیها میبندند و کوچکترین اتفاقها را از دریچه ی شک و تردید میبینند.
از همه آنهایی که هرگز کلامی به مهر بر زبانشان جاری نمیشود، آنهایی که
تمام فرصتها را غنیمت میشمارند برای رنجاندن کسانی که تشنه ی محبتند.
باید خداحافظی کرد!
از آنهایی که به کرات دل ما را شکسته اند.
از آنهایی که از شادمانیهای ما شاد نمیشوند.
از آنهایی که در غمها نه غمخوارِ ما هستند نه سنگ صبور
از آنهایی که با ما هیچ خاطرهای نمیسازند،آنهایی که به سادگی ما را
فراموش میکنند، آنهایی که تنها زمانی سراغِ ما میآیند که چیزی
میخواهند یا کاری دارند
باید خداحافظی کرد!
از خودمان ...
باید با یک خودِ جدید آشنا شد
با کسی که خودش را بیش از اینها دوست دارد
با کسی که میتواند راست قامت بایستد و با قدرت و شهامت مرزهای خود را
به دیگران نشان دهد. نشان دهد خطِ قرمز او احترام متقابل است چه در کلام چه
در رفتار
خداحافظ آدمهای نامهربان ...
نیکى فیروزکوهی
به من دل ببند
ما هنوز عمقِ سبزِ بهاران را نزیسته ایم
ما هنوز به اوجِ شعر
به لحظه ی نفس گیرِ رسیدن
نرسیده ایم
دوستم داشته باش
سر بر شانه ی حوصله که بگذارم
تو را کنارِ هر واژه
به صراحتِ، میسرایم
"نیکى فیروزکوهی"
ما ....
انبوهی از آدمهایِ فراموش شده
در انتظارِ معجزه
در تصورِ گرمِ آفتاب
در تکرارِ غریبانه ی چشم ها
ترانهها گفته ایم
و هیچکس ...
هیچکس نخواهد فهمید
که این انتظار
حتی از خودِ زندگی هم طولانی تر بود!
#نیکى_فیروزکوهی